حتما نظرات خوتان را اعلام بفرمائید

زندگینامه حضرت زینب س

ولادت
ثمره ازدواج مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است.
بنابر آن‌چه که از امام صادق علیه السلام رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه علیها السلام وارد آمد، آن حضرت بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید.
زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.

.....................................................................................................................................
 پدر زینت
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است.
مراسم نام‌گذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه می‌خوانیم:

ولادت
ثمره ازدواج مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است.
بنابر آن‌چه که از امام صادق علیه السلام رسیده است «محسن» که آخرین فرزند زهرا بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت، در شکم مادر جان داد و به دنبال این حادثه دردناک و صدماتی که بر جسم فاطمه علیها السلام وارد آمد، آن حضرت بیماری شدید پیدا کرد و به شهادت رسید.
زینب، سومین فرزند مهد ولایت است که به احتمال قوی در سال ششم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.

.....................................................................................................................................
 پدر زینت
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است.
مراسم نام‌گذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه می‌خوانیم:



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


فرمایشات حضرت امام هادی علیه السلام

امام هادی(ع):

مَنْ هانَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ فَلاتَأْمَنْ شَرَّهُ‌
بترس ازآدمی که خودش برای خودش قیمت ندارد.آدمی که احساس شرافت وکرامت درخود نمیکند،ازشرّاوایمن مباش!



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


فرمایشات حضرت امام صادق علیه السلام

امام صادق عليه السلام از پدر و جد خود نقل می كند كه فرمود:‌ « كوفيان نزد علی عليه السلام آمدند و از خشكسالی شكوه كردند و گفتند : برای ما طلب باران كن . [ اميرالمؤمنين عليه السلام ]‌ به حسين عليه السلام فرمود : برخيز و [ از خدا ]‌ درخواست باران كن . پس بپا خاست و به حمد و ثنای الهی پرداخت و بر پيامبر درود فرستاد و عرض كرد :‌ خدايا ای بخشاينده نيكويی ها و فرو فرستنده بركتها آسمان را فرمان ده تا بر ما باران بسيار ببارد ما را از ابری پربار و گسترده و پر باران و بزرگ سيراب گردان تا ناتوانی را از ميان بندگانت بزدايی و شهرهای مرده ات را زنده كنی آمين ای پرودگار جهانيان.

هنوز دعای حضرتش پايان نيافته بود كه ناگاه خدای متعال باران [شديدی] فرو فرستاد [ تا بدانجا كه ] يكی از باديه نشينان اطراف كوفه آمد و گفت : بيابان ها و تپه ها را وانهادم در حاليكه [ باران سيل آسا آن گونه جاری بود كه ] گويی آبها روی هم موج می زند.



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


دعا
نويسنده : دوستی


اثر توبه عملی در عفو خداوند از گناهان گذشته

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
الحمدلله رب العالمین

عَن الصّادِقِ جَعفرِ بنِ محمدٍ علیهماالسلام عن اَبیه عن آبائِه علیهم‌ُالسلام قالْ قالَ رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله مَن أَحسَنَ فیما بَقِیَ مِن عُمرِهِ لَم یُؤاخَذْ بِما مَضی مِن ذَنبِه (۱)
یعنی توبه‌ی عملی و رجوع از رفتار بد موجب می‌شود که خدای متعال از آنچه که از قبل از او سر زده است از گناهان صرفه‌نظر بکند.

وَ مَن أساءَ فیما بَقِیَ مِن عُمرِه اُخِذَ بالأوَلِ وَ الآخِر
اما اگر چنانچه انسان در این آخر عمر، در این سال‌های کهولت و پیری و نزدیکی به مرگ، رفتار خود را رفتار خوبی نکرد، آن‌وقت، هم این گناه، هم گناهان قبل به حسابش نوشته می‌شود. بنابراین این [حدیث] به ما می‌گوید که در هر لحظه‌ای که هستیم، رفتار را سعی کنیم از حالا خوب کنیم. یعنی آنچه که [از عمر ما] باقی مانده است، آن نقد است و در اختیار ما [قرار دارد اما] آنچه که رفت که رفت.
اینکه [گفته شده] «هر چه از عمر انسان باقی مانده» خب انسان که نمی‌داند [چه زمانی عمرش به پایان می‌رسد]. حالا جوان‌ها خواهند گفت که خب این حرف‌ها مال پیرمردها است؛ ولی واقع قضیه این است که نه، مال پیرمردها فقط نیست؛ چون جوان‌ها هم معلوم نیست چقدر بناست عمر بکنند. کسی چک تضمینی از خدای متعال نگرفته که حتماً باید فلان قدر عمر کند.



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


از یاد مرگ غفلت نکنیم

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
الحمدلله رب العالمین

فی الکافی عن أمیرالمؤمنین علیه‌السلام ما أنزَلَ الموتَ حَقَّ مَنزَلَتِه مَن عَدَّ غَداً مِن أجَلِه (۱)
یک مهلتی، سرآمدی داریم ما که تا آن سرآمد حیات ما ادامه پیدا خواهد کرد. اجل یعنی سرآمد.
اگر کسی فردا را هم داخل در مدت مهلت خود و سرآمد خود بداند، مرگ را درست نشناخته است. «مرگ را در جایگاه خود قرار نداده است» یعنی مرگ را درست نشناخته است؛ کسی که تصور کند فردا هم جزو آن مدت فرصت ما و حیات ما هست. اگر کسی اینجور تصوری بکند، مرگ را نشناخته است



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


خانوم فاطمه زهرا (س)

شهادت خانوم فاطمه زهرا (س)بر کلیه ملت شریف ایران و خادمان ان حضرت تسلیت باد ، امید است که پیرو راه ان بانو باشیم التماس دعا

 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


خانوم فاطمه زهرا (س)

فاطمه زهرا

 
Fatimah Calligraphy.png
زندگی
نام‌ها و القاب · اختلاف مالی فاطمه و عباس با خلافت · خطبه فدکیه · رویداد خانه فاطمه · درگذشت
در قرآن
سوره دهر · سوره کوثر · آیه تطهیر · آیه مباهله · آیه نور
جای‌ها
در مکه: محله بنی‌هاشم · شعب ابی‌طالب · در مدینه: بقیع · بیت‌الاحزان · درخت کنار · سقیفه  · مسجد النبی  · در شمال حجاز: فدک
افراد
خانواده محمد · خدیجه · علی
فرزندان حسن · حسین · زینب · ام‌کلثوم · محسن
همراهان فضه · ام‌ایمن · اسماء  · سلمان
دیگران قنفذ · مغیره · عمر · ابوبکر
مرتبط
تسبیحات فاطمه · مصحف فاطمه · لوح فاطمه · رویداد مباهله · ایام فاطمیه

فاطمه بنت محمد (۶۰۵ م. در مکّه - ۶۳۲ م. در مدینه)[۱] دختر محمد و خدیجه، همسر علی بن ابی‌طالب و مادر حسن ابن علی و حسین ابن علی سه امام نخست شیعه و یکی از پنج عضو آل عبا است.[۲] او از شخصیت‌های بسیار محترم برای تمامی مسلمانان (به‌ویژه شیعیان)[۱] است.[۲] او نقش مهمی در رویداد مباهله داشت.[۳]

برخلاف منابع مذهبی بسیاری که در مورد فاطمه وجود دارد، گزارش‌های خالص تاریخی زیادی در مورد زندگی او وجود ندارد. اطلاعات خالص تاریخی در مورد فاطمه بسیار اندک می‌باشند و بیشتر گزارش‌ها تنها برگ‌هایی نامهم از زندگی وی را پوشش می‌دهد. منابع اهل سنت بر روی شخصیت فاطمه، به عنوان بانوی پرهیزکار با ایمان تأکید می‌کنند. این منابع به‌خصوص در مورد فاطمه به عنوان دختر پیامبر مسلمانان، زندگی زاهدانه او، و شخصیت او به عنوان الگوی تقوا تأکید دارند. وی یکی از چهارده معصوم در نزد شیعیان دوازده‌امامی است.



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


حضرت زهرا (س) نه وسیله بهشت، که خود بهشت بود
حضرت زهرا (س) نه وسیله بهشت، که خود بهشت بود

دکتر محسن اسماعیلی استاد حوزه و دانشگاه با تشریح آثار رفتار انسان در برابر نعمت‌ها، گفت: حضرت زهرا سلام الله علیها، نه وسیله بهشت، که خود بهشت بود. کوثر یعنی خود بهشت. اما کسانی هم بودند که با کفران این نعمت، و ظلم به او، خود را برای همیشه بدبخت و جهنمی ساختند.

به گزارش همشهري آنلاين، دكتر محسن اسماعيلي عضو حقوقدان شورای نگهبان و نماینده منتخب مردم در مجلس خبرگان رهبری در مراسم عزاداری شهادت بانوي دوعالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در محل حسينيه فاطمه الزهرا (س) خيابان دولت تهران، با يادآوري اينكه چگونگی رفتار انسان با نعمت‌هایی که به او داده شده است، از مهمترین موضوعات در معارف دینی است، گفت: بدبخت‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که نعمت را به دست خود تبدیل به نقمت می‌کنند؛ یعنی آنچه را که می‌تواند وسیله بهشت رفتن‌شان باشد موجب جهنم می‌کنند.

گزيده سخنان اين استاد حوزه و دانشگاه درباره آثار رفتار انسان در برابر نعمت‌ها در ادامه آمده است:

* نعمت‌های خداوند بر یکایک ما هم بی‌اندازه است و هم ابتدایی؛ یعنی بدون آنکه مستحق باشیم، و از روی لطف و تفضل به ما داده شده است. در دعاهای امام سجاد علیه‌السلام است که به پروردگار مهربان عرضه می‌دارد: به رغم همه گناهان و خطاها، باز هم به سوی تو می‌آیم، «إِذْ جَمِيعُ إِحْسَانِكَ تَفَضُّلٌ وَ إِذْ كُلُّ نِعَمِكَ ابْتِدَاءٌ»؛ چراكه هر احسان كه می‌كنى از روى تفضّل است و هر نعمت كه می‌دهى، بى‏ هيچ سابقه. این طور نیست که نعمت دادن تو منوط به کسب لیاقت و کار خوب ما باشد.

* نعمت‌های این دنیا را خدای ما از کسی دریغ نمی‌کند، و البته برای بندگان مومن نعمت‌های ویژه‌ای هم دارد. به قول سعدی، «.... باران رحمت بی حسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده، پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندارد و وظیفه روزی‌خواران به خطای منکر نَبُرّد»



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


سوره الناس

بسم الله الرحمن الرحيم

  1. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ

  2. مَلِكِ النَّاسِ

  3. إِلَهِ النَّاسِ

  4. مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ

  5. الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ

  6. مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


رسول خدا صلی الله علیه و آله

رسول خدا صلی الله علیه و آله :

أَلدّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفاعِلِه؛

كسى كه ديگران را به كار نيك راهنمائى كند گـويـا خـود، آن را انـجـام داده اسـت.



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


چگونه نماز بخوانیم ؟
چگونه نماز بخوانیم؟


 

الله اکبر (2 بار

 

) اشهد ان لا اله الا الله (2 بار)

 

اشهد ان محمداً رسول الله (2 بار)

 

اشهد ان علیاً ولی الله (2 بار)

 

حی علی الصلاه (2 بار)

 

حی علی الفلاح (2 بار)

 

حی علی خیر العمل (2 بار)

 

قد قامت الصلاه (2 بار)

 

الله اکبر (2 بار)

 

لا اله الا الله

.-



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


جنگ نرم در قران

جنگ نرم در قرآن

 

 

 

آیا جنگ نرم در تاریخ اسلام و در خود قرآن وجود داشته؟

 

 
آموزه های قرآنی به جنگ نرم در حوزه دشمن شناسی و مقابله با دشمن، توجه داشته است.

آیات بسیاری به این مسئله از دو زاویه دید مختلف نگریسته است. به این معنا که اگر دشمن

برخی از سازوکارهای جنگ روانی را در جنگ نرم به کار می گیرد، جامعه اسلامی نیز

در دفاع و مقابله با دشمن می بایست از همه امکانات بهره گیرد و در جنگ نرم، به حکم مقابله به مثل

«فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقواالله و اعلموا ان الله مع المتقین»

عمل نماید. (بقره، آیه ۱۹۴)

 

منبع : روشنای کوچه سار فرهنگ (باقری )پیشینه جنگ نرم-جنگ نرم در قرآن



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


شخصیت زن

 

 

رضا عطاران چه قشنگ گفت:

 

اصولا زنها "خر" نمیشن "عاشق" میشن....

هر وقت درک و فهمت به جایی رسید که روی "احساس" زن ها اسم "خریت" نذاری ....

میتونی به خودت بگی "مرد"

وقتي خدا زن را مي آفريد در روز ششم تا دير وقت کار ميکرد. 

فرشته اي اومد و پرسيد:چرا انقدر روي اين يکي وقت ميگذاري؟

خدا پاسخ داد:ميدوني چه خصوصياتي در نظر گرفتم تا درستش کنم؟

بايد بيش از٢٠٠ قسمت قابل حرکت داشته باشه,ازهمه جور غذا استفاده کنه,وقتي بيمار ميشه,خودش خودش رو معالجه کنه,١٨ساعت در روز بتونه کار کنه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگيره .و با يه بوسه از زانوي زخمي تا قلب شکسته رو شفا بده!!!

خداوند گفت:چيزي نمونده موجودي که محبوب قلبم هست رو کامل کنم.

فرشته جلوتر اومد و زن رو لمس کرد:اين که خيلي لطيفه!

بله لطيفه,ولي خيلي قوي درستش کردم نميتوني تصور کني چه چيزهايي رو ميتونه تحمل کنه و بر چه مشکلاتي پيروز شه؟

فرشته گونه زن رو لمس کرد:خدا فکرکنم بار مسوليت زيادي بهش دادي! داره چکه ميکنه؟

خدا گفت:اين اشکه,اون با اشکهاش غمهاش,ترديدهاش,عشقش و تنهايي و رنج و غرورش رو بيان ميکنه.

فرشته رو به خدا گفت:تو فکر تمام چيزهاي خارق العاده رو براي ساختن "مادرها" کرده اي!!!

و خداوند گفت:"فقط يک چيزش خوب نيست,خودش فراموش ميکنه که چقدر با ارزشه" 

 

تقدیم به همه ی خانوما

 http://www.uploads.persiantafrih.ir/images/1376558017.jpg



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


یکی از قضاوت های امیر المومنین علی علیه السلام

یکی از قضاوت های امیر المومنین علی علیه السلام

ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻼﻓﺖ ﻋﻤﺮ، ﺟﻮﺍﻧﻰ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩ. ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺳﺮ ﻣﻰ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ -: ﺧﺪﺍﯾﺎ !

ﺑﯿﻦ ﻣﻦ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺣﮑﻢ ﮐﻦ . ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ -: ﻣﮕﺮ

ﻣﺎﺩﺭﺕ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟ ﭼﺮﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻣﻰ

ﮐﻨﻰ ؟ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺷﮑﻢ ﺧﻮﺩ

ﭘﺮﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﯿﺰ ﺷﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ . ﺍﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ

ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻣﻰ ﺩﻫﻢ ، ﻣﺮﺍ ﻃﺮﺩ

ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﯾﺪ : ﺗﻮ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻰ ! ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﻭ

ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﻭ ....

ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ . ﻋﻤﺮ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ. ﺯﻥ

ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﻋﻠﺖ ﺍﻇﻬﺎﺭﺵ ﭼﯿﺴﺖ ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻬﺎﺭ

ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﻭ ﻧﯿﺰ ﭼﻬﻞ ﺷﺎﻫﺪ ﺩﺭ ﻣﺤﮑﻤﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ.

ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺟﻮﺍﻥ

ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻗﺴﻢ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ

ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ -: ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﭼﻪ

ﻣﻰ ﮔﻮﯾﯿﺪ؟ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﺎﻫﺪ ﻣﻰ ﮔﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﻪ

ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﻣﻰ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺷﻨﺎﺳﻢ .

ﺍﻭ ﺑﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﻭ

ﺧﻮﯾﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻧﻢ ﺑﻰ ﺁﺑﺮﻭ ﺳﺎﺯﺩ. ﻣﻦ ﺯﻧﻰ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻗﺮﯾﺸﻢ

ﻭ ﺗﺎ ﺑﺤﺎﻝ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﺍﻡ .ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ

ﺣﺎﻟﺘﻰ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ؟ﻋﻤﺮ

ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﯾﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﺩﺍﺭﻯ ؟ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ

ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﻭ ﺷﻬﻮﺩ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ .ﺁﻥ ﭼﻬﻞ ﻧﻔﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻧﺪ

ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻮﯾﺪ ﻭ ﻧﯿﺰ ﮔﻮﺍﻫﻰ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ

ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﺍﺳﺖ .

ﻋﻤﺮ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﺍﻧﻰ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻬﻮﺩ

ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺷﻮﺩ. ﺍﮔﺮ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭘﺴﺮ ﺑﻪ

ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻔﺘﺮﻯ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﮔﺮﺩﺩ .ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ

ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻰ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﯿﻪ

ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ، ﭘﺴﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ -: ﯾﺎ ﻋﻠﻰ ! ﺑﻪ

ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺮﺱ . ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻇﻠﻢ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ

ﺑﯿﺎﻥ ﮐﺮﺩ . ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻋﻤﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪ.

ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪ، ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ

ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺑﺮﺍﻯ ﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﯾﺪ؟ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻋﻠﻰ ﻋﻠﯿﻪ

ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻣﮑﺮﺭ ﺷﻨﯿﺪﻩ

ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ

ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻧﮑﻨﯿﺪ.ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ

ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻣﺎﺩﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ

ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺧﻮﺩ

ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻦ . ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ

ﻧﻤﻮﺩ . ﻋﻠﻰ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﻤﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ -: ﺁﯾﺎ

ﻣﺎﯾﻠﻰ ﻣﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﻢ ؟ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ :

ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ! ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺎﯾﻞ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ

ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ -: ﻋﻠﻰ

ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ

. ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺯﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺷﺎﻫﺪ

ﺩﺍﺭﻯ ؟ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻰ ! ﭼﻬﻞ ﺷﺎﻫﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﮕﻰ

ﺣﺎﺿﺮﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺖ ﺷﺎﻫﺪﺍﻥ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ

ﺩﻓﻌﻪ ﭘﯿﺶ ﮔﻮﺍﻫﻰ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﻋﻠﻰ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻃﺒﻖ

ﺭﺿﺎﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺣﮑﻢ ﻣﻰ ﮐﻨﻢ . ﻫﻤﺎﻥ ﺣﮑﻤﻰ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻝ

ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﺳﭙﺲ

ﺑﻪ ﺯﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ

ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﻯ ؟ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻰ ! ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ

ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ

ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺯﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ -: ﺁﯾﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﯿﺪ؟ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﻠﻰ ! ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎ

ﺻﺎﺣﺐ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻫﺴﺘﯿﺪ . ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ

ﺧﺪﺍﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺖ ﺩﺭ

ﻣﺠﻠﺲ ﺣﺎﺿﺮﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻘﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ

ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﻭﺟﻪ ﻧﻘﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ

ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺮﺩﺍﺯﻡ . ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻨﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺳﺮﯾﻌﺎ

ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺣﺎﺿﺮ ﮐﻦ .ﻗﻨﺒﺮ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ .

ﺣﻀﺮﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻮﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ . ﻓﺮﻣﻮﺩ :

ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺯﻧﺖ ﺑﺮﯾﺰ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ

ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﺒﺮ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﻋﺮﻭﺳﻰ

ﺩﺭ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ، ﯾﻌﻨﻰ ﻏﺴﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﻯ .ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻯ

ﺧﻮﺩ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺯﻥ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ

-: ﺑﺮﺧﯿﺰ ! ﺑﺮﻭﯾﻢ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺯﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ : ﺍﺀﻟﻨﺎﺭ !

ﺍﻟﻨﺎﺭ ! ﺍﻯ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺁﯾﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻣﺮﺍ ﻫﻤﺴﺮ

ﭘﺴﺮﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﻰ ؟ ! ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ! ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ

ﺍﺳﺖ . ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻰ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ

ﻏﻼﻡ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ .

ﻭﻗﺘﻰ ﺑﭽﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ -: ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ

ﺍﻧﮑﺎﺭ ﮐﻦ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻃﺒﻖ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ ﭼﻨﯿﻦ ﻋﻤﻠﻰ ﺭﺍ

ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻭﻟﻰ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻰ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ

ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻋﻼﻗﻪ ﺍﻭ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺍﺳﺖ .ﻣﺎﺩﺭ

ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺤﮑﻤﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﻋﻤﺮ

ﮔﻔﺖ :ﺍﮔﺮ ﻋﻠﻰ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﻫﻼﮎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ



:: موضوعات مرتبط: اشعار و داستانک و ابیات پند آموز، تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


قرآن شناسی ( قرآن در قرآن ) قسمت اول

قرآن شناسی  (  قرآن در قرآن )

آيات قرآن درباره قرآن

1ـ قرآن و طهارت
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ». (واقعه، 78 تا 80)
همانا آن قرآن كريم است‌* و اين آيات در كتاب مستوري جاي دارد‌* و اين كتاب را جز پاكان نمي‌توانند مس كنند.

2ـ قرآن، غير قابل شكست
«إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ * لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ». (فصّلت، 41 و 42)
اين كتاب به حقيقت غير‌قابل شكست است * و هرگز حوادث گذشته و امروز و آيندة عالم نمي‌تواند راه ورودِ باطل را در آن باز كند، زيرا از جانب خداي حكيم و ستودة صفات نازل شده است.

3-  محكم و متشابه
«هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ». (آل عمران، 7)
او خدايي است كه نازل كرد بر تو (اي پيامبر) قرآن را، كه قسمتي از آن آيات محكمات است كه اصل كتابند و قسمتي ديگر آيات متشابهات است (كه بايد در دريافت معاني آنها، چارچوب محكمات مراعات گردد).

4- طريق نزول قرآن
«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلي مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً ». (اسراء، 106)
و قرآن كه آن را بخش بخش فرو‌فرستاديم، تا به تدريج و به آهستگي، آن را بر مردمان فرو‌خواني.

5- شب قدر، نزول قرآن
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ». (قدر، 1)
ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل كرديم.

6- عظمت قرآن
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلي جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ»( حشر، 21).
اگر اين قرآن را بر كوهي نازل مي‌كرديم، آن را مي‌ديدي كه از ترس خدا فرو افتاده خورده است.

7- تدبير در قرآن
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ». (ص، 28)
كتابي فرخنده بر تو فرو فرستاديم، تا در آيات آن تدبير كنند و خردمندان از آن پند گيرند.

8- قرآن از طرف خداوند
«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ». (مائده، 15)
از طرف خدا، نور و كتاب آشكاري به سوي شما آمد.

9- وحي كلام الهي به سوي رسول خدا (ص)
«وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ». (انعام، 19)
اين قرآن بر من وحي شده تا شما و تمام كساني را كه اين قرآن به آنها مي‌رسد بيم دهم (و از مخالفت با فرمان خدا بترسانم).

10- همه چيز در قرآن
«ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ إِلي رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ». (انعام، 18)
ما هيچ چيز را در اين كتاب، فرو‌گذار نكرديم سپس همگي به سوي پروردگارشان محشور مي‌گردند.

11ـ تصديق‌كننده
«وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ». (انعام، 92)
و اين (قرآن) كتابي است پربركت، كه آنچه را پيش از آن آمد تصديق مي‌كند.

12ـ هدايت مردم بوسيلة قرآن
«المص * كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْري لِلْمُؤْمِنِينَ». (اعراف، 1)
المص. (بعضي در تفسير آن گفته‌اند خداي مهربان صاحب اقتدار بردبار) اي رسول كتابي بزرگ براي تو نازل شد پس تو دلتنگ و رنجه خاطر (از انكار مردم) مباش تا مردمان را به آيات عذابش بترساني و اهل ايمان را به بشاراتش يادآور شوي.

13- تمسّك به قرآن
«وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلوةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ». (اعراف، 170)
و آنها كه به كتاب (خدا) تمسّك جويند و نماز را برپا دارند (پاداش بزرگي خواهند داشت، زيرا) ما پاداش مصلحان را ضايع نخواهيم كرد.

14- حقايق كتاب قرآن
«يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ». (مائده، 15و16)
اي اهل كتاب! پيامبر ما، كه بسياري از حقايق كتاب آسماني را كه شما كتمان مي‌كرديد روشن مي‌سازد، به سوي شما آمد؛ و از بسياري از آن، (كه فعلاً افشاي آن مصلحت نيست) صرف‌نظر مي‌نمايد. (آري)، از طرف خدا، نور و كتاب آشكاري به سوي شما آمد * خداوند به بركت آن، كساني را كه از خشنودي او پيروي كنند، به راههاي سلامت، هدايت مي‌كند، و به فرمان خود، از تاريكيها به سوي روشنايي مي‌برد؛ و آنها را به سوي راه راست، رهبري مي‌نمايد.

15- انذار‌كننده
«وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ * لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَي الْكافِرِينَ». (يس، 69و70)
و ما به اوشعر نياموختيم و سزاوار او نيست. نيست آن مگر ياد آوري و قرآن روشنگر* تا انذار كني كسي را كه زنده‌ است و محقق گردد گفتار بر كافرين.

16- كتمان قرآن كريم
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدي مِن بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ». (بقره، 159)
كساني كه دلايل روشن، و وسيلة هدايتي را نازل كرديم، بعد از آن كه در كتاب براي مردم بيان نموديم كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مي‌كند، و همة لعن‌كنندگان نيز، آنها را لعن مي‌كنند.

17- قدرت نماييِ قرآن در مقابل جن و انس
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً». (اسري، 88)
بگو اگر انس و جن گرد آيند براي اين كه مثل قرآن را بياورند؛ نمي‌آورند اگر چه برخي پشتيبان بعضي ديگر باشند.

18- اگر قدرت داريد ده سوره بياوريد
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَيهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ * فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ‌فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ». (فصلت، 41و42)
آيا مي‌گويند آن را به دروغ بافته و به خدا نسبت داده‌اي بگو پس بياوريد ده سوره مثل آن دروغ بستها را و بخوانيد و دعوت كنيد هر كه را كه مي‌توانيد، غيرخدا، اگر راستگويانيد پس اگرپاسخ ندادند به شما پس بدانيد كه آن بر اساس علم خداوند نازل شده است و اين كه معبودي جز او نيست پس آيا تسليم شدگانيد؟

19- قرآن به زبان عربي
«وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذَرِينَ * بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ » (شعراء، 192 تا 195)
مسلماً اين (قرآن) از سوي پرورگار جهانيان نازل شده است * روح الامين آن را نازل كرده است * بر قلب (پاك) تو، تا از انذار كنندگان باشي * آن را به زبان عربي نازل كرد.

20- وحي الهي
«وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَري مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ». (يونس،37)
شايسته نبود (و امكان نداشت) كه اين قرآن بدون وحي الهي به خدا نسبت داده شود، ولي تصديقي است براي آنچه پيش از آن است (از كتب آسماني) و شرح وتفصيلي بر آنها است شكي در آن نيست و از طرف پروردگار جهانيان است.



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


ولایت امام على(علیه السلام) در آیه «ولایت»

ولایت امام على(علیه السلام) در آیه «ولایت»

«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55) وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده - 56)
جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آورده اند، همان ايمان آورندگانى كه اقامه نماز و اداى زكات مى كنند در حالى كه در ركوع نمازند . و كسى كه خدا و رسولش و اين مؤمنين را دوست بدارد در حزب خدا كه البته سرانجام غلبه با آنها است وارد شده است .

 

این آیه متضمن تنصيص بر ولايت و خلافت امام على(علیه السلام) مى ‏باشد

اين دو آيه شريفه همانطورى كه مى‏بينيد ما بين آياتى قرار دارند كه مضمون آنها نهى از ولايت اهل كتاب و كفار است، به همين جهت بعضى از مفسرين اهل سنت خواسته اند اين دو آيه را با آيات قبل و بعدش در سياق شركت داده و بگويند همه اينها در صدد بيان يكى از وظائف مسلمين ‏اند، و آن وظيفه عبارتست از اينكه مسلمين بايد دست از يارى يهود و نصارا و كفار بردارند، و منحصرا خدا و رسول و مؤمنين را يارى كنند، البته مؤمنينى كه نماز بپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند، نه هر كس كه در سلك اسلام در آمده باشد، پس منافقينى را كه در دل كافرند نيز مانند كفار نبايد يارى نمود.

خلاصه كلام مفسرين نامبرده اينست كه ولايت در اين دو آيه به همان معنا است كه در آيات زير به آن معنا است‏" وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ" و" النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ" و نيز اين آيات كه ولايت را به مؤمنين اطلاق كرده‏" أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ" و" وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ"
همانطورى كه در اين آيات ولايت بمعناى نصرت است در دو آيه مورد بحث هم به همان معنا است، پس مدعاى اماميه كه مى‏گويند اين آيه در شان امام على بن ابى طالب(علیه السلام) و در تنصيص ولايت و خلافت آن جناب است، زيرا تنها اوست كه در حال ركوع انگشتر خود را به سائل داد، مدعايى است بدون دليل، آن گاه از اين مفسرين سؤال شده است پس جمله حاليه‏" وَ هُمْ راكِعُونَ" در اين بين يعنى در دنبال جمله‏" وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ" چكاره است؟ اگر شان نزول آيه، امام (ع) نباشد، چنانچه اماميه مى‏گويند جمله:" در حالى كه آنها در ركوعند" چه معنا دارد؟
در پاسخ گفته اند در اينجا معناى حقيقى ركوع مراد نيست بلكه مراد معناى مجازى آن يعنى خضوع در برابر عظمت پروردگار يا خضوعى است كه از جهت فقر يا از جهات ديگر در نهاد آدمى پديد مى‏آيد، و معناى آيه اينست كه: اوليا و ياوران شما يهود و نصارا و منافقين نيستند، بلكه اوليا و ياوران شما خدا و رسول اويند و آن مؤمنين كه نماز بپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و در همه اين احوال خاضعند، يا آنهايى كه زكات مى‏دهند در حالى كه خود فقير و تنگدستند 1.

ليكن دقت در اطراف اين آيه و آيات قبل و بعدش و نيز دقت در باره تمامى اين سوره، ما را به خلاف آنچه اين مفسرين ادعا كرده اند و آن جوابى كه از اشكال داده اند رهبرى مى‏كند، و نخستين شاهد بر فساد ادعايشان بر اينكه ولايت به معناى نصرت است همانا استدلال خود آنان است به وحدت سياق و به اينكه همه اين آيات كه يكى پس از ديگرى قرار گرفته اند در مقام بيان اين جهتند كه چه كسانى را بايد يارى كرد و چه كسانى را نبايد، زيرا درست است كه اين سوره در اواخر عمر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در حجة الوداع نازل شده و ليكن نه تمامى آن، بلكه بطور مسلم پاره اى از آيات آن به شهادت مضامين آنها، و رواياتى كه در شان نزولشان وارد شده است قبل از حجة الوداع نازل شده است.
بنا بر اين صرف اينكه فعلا اين آيات يكى پس از ديگرى قرار گرفته اند دلالت بر وحدت سياق آنها ندارد، كما اينكه صرف وجود مناسبت بين آنها نيز دلالت ندارد بر اينكه آيات اين سوره همه به همين ترتيب فعلى نازل شده است.
دومين شاهد بر فساد آن، تفاوت آيات قبل و بعد اين آيه است از جهت مضمون، زيرا در آيه‏" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ ..." 2 تنها مؤمنين را از ولايت كفار نهى مى‏كند و منافقين را كه در دل كافرند به اين رذيله كه در كمك كفار و جانبدارى آنان سبقت مى‏جويند سرزنش مى‏نمايد، بدون اينكه كلام مرتبط الخطاب به كفار شود و روى سخن متوجه كفار گردد، بخلاف آيات بعد كه پس از نهى مسلمين از ولايت كفار دستور مى‏دهد كه رسول خدا (ص) مطلب را به گوش كفار برساند و اعمال زشت آنان را كه همان سخريه و استهزاست، و معايب درونيشان را كه همان نفاق است گوشزد شان سازد، پس آيات قبل، غرضى را بيان مى‏كنند و آيات بعد، غرض ديگرى را ايفا مى‏نمايند با اين حال چگونه بين اين دو دسته آيات وحدت سياق هست؟!.

 

مراد از" ولى" در آيه شريفه ناصر نيست بلكه ولايت به معناى محبت و دوستى است‏

سومين دليل بر فساد آن همان مطلبى است كه ما در بحثى كه سابق در ذيل آيات" 56" و" 57" و" 58" و" 59" همين سوره از نظر خوانندگان گذرانديم، گفتيم، و آن اين بود كه: كلمه ولايت در اين آيات نمى‏شود به معناى نصرت باشد. زيرا با سياق آنها و خصوصياتى كه در آن آيات است مخصوصا جمله‏" بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ‏- آنها خود اولياى يكديگرند" و جمله" وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ‏- و هر كه از شما ولايت آنها را داشته باشد از آنها خواهد بود" سازگار و مناسب نيست، چون كه ولايت به معناى نصرت عقد و قراردادى بوده كه بين دو قبيله با شرايط خاصى منعقد مى‏شده، و اين عقد باعث نمى‏شده كه اين دو قبيله يكى شوند، و از عادات و رسوم و عقايد مخصوص به خود چشم بپوشند و تابع ديگرى گردند.

حال آنكه در اين آيه ولايت، امرى است كه عقد آن باعث پيوستن يكى به ديگرى است، چون مى‏فرمايد: و هر كه از شما ولايت آنان را دارا باشد از ايشان خواهد بود، و نيز اگر ولايت در اينجا به معناى نصرت بود معنا نداشت علت نهى از نصرت كفار را چنين معنا كند كه چون قوم فلانى (كفار) يار و مددكار يكديگرند، بخلاف اينكه اگر ولايت به معناى محبت باشد كه در آن صورت اين تعليل بسيار بجا و موجه خواهد بود، زيرا مودت مربوط به جان و دل آدمى است و باعث امتزاج و اختلاط روحى بين دو طايفه مى‏شود، و تاثير اين اختلاط در تغيير سنن قومى و اغماض از خصائص ملى پر واضح است.

پس صحيح است گفته شود: فلان ملت و قوم را دوست نداشته باشيد تا رذائل و معايبى كه در آنها است در شما رخنه نكند و شما به آنان ملحق و از آنان نشويد، آنان وصله همرنگ هم، و دوست همند، از همه اينها گذشته معنا ندارد رسول خدا (ص) ولى به معناى ياور مؤمنين باشد، براى اينكه يا مردم ياور اويند يا او و مردم ياور دينند و يا خداوند ياور او و مردم ديندار است، همه اين اطلاقات صحيح است، اما گفتن اينكه او ياور مؤمنين است صحيح نيست.
توضيح اينكه اين مفسرين كه مى‏گويند" ولى" در آيه مورد بحث به معناى ناصر است، لا بد مرادشان از نصرت، نصرت در دين است كه خدا هم آن را مورد اعتنا قرار داده و در بسيارى از آيات از آن ياد كرده، و چون مى‏توان دين را هم براى خدا دانست و هم گفت دين براى خدا و رسول (ص) است و هم گفت دين براى رسول خدا و مؤمنين است به سه اعتبار همچنين مى‏توان يارى دين را هم يارى خدا دانست، چون پروردگار متعال شارع دين است كما اينكه در چند جاى قرآن اين اطلاق را كرده و فرموده:" قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ" 3
و نيز فرموده:" إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ" 4 و فرموده:" وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ" تا آنجا كه مى‏فرمايد:" لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ" 5 و همچنين در آيات زياد ديگرى اين اطلاق بچشم مى‏خورد.
و صحيح است گفته شود: دين براى خدا و هم براى رسول خدا (ص) است، چون خداوند شارع دين و رسول خدا (ص) هادى و داعى بسوى آن و مبلغ آنست، و به اين اعتبار مردم را به يارى دين دعوت و يا مؤمنين را با نصرت مى‏ستايد به اينكه خدا و رسول را يارى مى‏دهند كما اينكه در قرآن مى‏فرمايد:" وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ" 6 و مى‏فرمايد:
" وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ" 7 و نيز مى‏فرمايد:" وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا" 8 و هم يارى دين را يارى رسول (ص) و مؤمنين شمرده و فرموده: خدا ياور رسول و مؤمنين است، كما اينكه‏ در قرآن مى‏فرمايد:" وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ" 9 و نيز مى‏فرمايد:" إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ" 10 و نيز مى‏فرمايد:" وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ" 11
و ليكن به هيچ اعتبار نمى‏توان دين را فقط براى مؤمنين دانست و رسول خدا (ص) را از دين بيگانه شمرد، آن گاه گفت رسول خدا ياور مؤمنين است، براى اينكه هيچ كرامت و مزيت دينى نيست مگر اينكه عاليترين مرتبه آن در رسول خدا (ص) است و او را سهم وافرى از اين مزيت است، لذا در هيچ جاى قرآن رسول اللَّه (ص) را ياور مؤمنين نخوانده.
آرى كلام الهى ساحتش منزه ‏تر از آنست كه نسبت به احترامات لازم الرعايه آن جناب كوتاهى و مسامحه بورزد، و اين خود قوى‏ترين دليل است بر اينكه هر جا در قرآن ولايت را به پيغمبر (ص) نسبت داده است مقصود از آن ولايت در تصرف يا محبت است مانند آيه شريفه:" النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ" 12 و آيه‏" إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ..." چون در اين دو آيه روى سخن با مؤمنين است و معنا ندارد رسول خدا (ص) ياور آنها باشد چنان كه مفصلا بيان كرديم.

پس معلوم شد كه اين دو آيه مورد بحث در سياق، با آيات سابق خود شركت ندارند و لو اينكه فرض هم بكنيم كه ولايت به معناى نصرت است، و نبايد فريب جمله آخر آيه يعنى:
" فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ" را خورد و خيال كرد كه اين جمله تنها مناسب با ولايت به معناى نصرت است. زيرا اين جمله با معانى ديگر ولايت يعنى تصرف و محبت نيز مناسبت دارد، براى اينكه غلبه دينى و انتشار دين خدا در همه عالم كه يگانه هدف اهل دين است محتاج است به اينكه اهل دين به هر وسيله شده به خدا و رسول متصل و مربوط شوند، چه اينكه اين اتصال به نصرت خدا و رسول باشد و يا به قبول تصرفاتشان و يا به محبت و دوست داشتنشان.
پس جمله آخر آيه با هر سه معنا سازگارى دارد، و خداى تعالى در چند جا وعده صريح داده و به همه گوشزد كرده كه بزودى اين غلبه دين اسلام بر ساير اديان محقق مى‏شود و فرموده:" كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي" 13 و نيز فرموده:" وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ. إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ"  14.
و علاوه بر همه وجوهى كه گفته شد روايات بسيارى از طريق اماميه و هم از طريق خود اهل سنت هست كه همه دلالت دارند بر اينكه اين دو آيه در شان على بن ابى طالب (ع) وقتى كه در نماز انگشتر خود را صدقه داد نازل شده است، بنا بر اين، اين دو آيه متضمن حكم خاصى هستند و شامل عموم مردم نيستند.
و اگر صحيح باشد از اين همه رواياتى كه در باره شان نزول اين دو آيه وارد شده چشم ‏پوشى شود و اين همه ادله ماثوره ناديده گرفته شود بايد بطور كلى از تفسير قرآن چشم پوشيد، چون وقتى به اينهمه روايات اطمينان پيدا نكنيم، چگونه مى‏توانيم به يك يا دو روايتى كه در تفسير يك يك آيات وارد شده است وثوق و اطمينان پيدا كنيم، پس با اين همه وجوهى كه ذكر شد ديگر جايى براى اين حرف نمى‏ماند كه بگوييم مضمون اين دو آيه عام و شامل همه مؤمنين و ولايت بعضى نسبت به بعض ديگر است.

 

اشكالات بعضى مفسرين معاند بر دلالت آيات شريفه بر ولايت امير المؤمنين

البته بايد اين را هم بگويم كه مفسرين نامبرده براى اينكه دو آيه مورد بحث را از اينكه راجع به على (ع) باشد برگردانند و بگويند راجع به همه مؤمنين است ناگزير شده اند در روايات مزبوره مناقشه كرده و در هر كدام به وجهى خرده‏گيرى كنند ليكن ما با رعايت ادب به آقايان مى‏گوييم: سزاوار نبود در اين همه روايات اشكال كنند، زيرا اگر انسان دچار عناد و مبتلا به لجاج نباشد روايات اينقدر هست كه اطمينان آور باشد ديگر با امثال اشكالات زير در مقام خرده گيرى و تضعيف آنان بر نمى‏آيد.
و اما اشكالاتى كه بر روايات وارد كرده اند:

اول- همان حرفى است كه سابقا هم به آن اشاره شد و آن اينكه ولايت در آيات مورد بحث و قبل و بعدش ظهور در معناى نصرت دارد و اين روايات از نظر مخالفتش با اين ظهور مخدوش است.

دوم- اينكه لازمه اين روايات كه مى‏گويند ولايت به معناى تصرف است، اينست كه آيه با اينكه دارد:" الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ- آنان كه نماز را به پاى مى‏دارند" مع ذلك بگوييم آيه در شان على است و بس و حال آنكه آن جناب يك نفر است و به يك نفر گفته نمى‏شود: آنان كه.

سوم- اينكه لازمه اين روايات اينست كه مقصود از زكاتى كه در آيه است صدقه باشد و حال آنكه ديده نشده صدقه را زكات گفته باشند.
مفسرين نامبرده بعد از اين سه اشكال گفته اند پس متعين اينست كه بگوييم اين دو آيه مربوط به شخص معينى نيستند بلكه عام و شامل همه مؤمنين و كانه در اين مقامند كه نكته اى نظير قصر قلب‏ 15 يا قصر افراد 16 افاده كنند چه منافقين بسيار علاقمند به ولايت كفار و دوستى با آنان بودند و به همه مسلمين اصرار داشتند كه آنان را دوست بدارند. خداى تعالى مؤمنين را از دوستى با كفار نهى نمود، و فرمود: اولياى شما كفار و منافقين نيستند، بلكه خدا و رسول و مؤمنين حقيقى‏اند. باقى مى‏ماند جمله حاليه‏" وَ هُمْ راكِعُونَ"، راجع به آنهم مى‏توانيم بگوييم مراد از ركوع در خصوص اين آيه به معناى مجازى آن يعنى خضوع و فقر و افتاده حالى است.
اين بود توجيهاتى كه مفسرين عامه در باره اين دو آيه كرده اند 17.
و ليكن دقت در اين آيات و نظائر آن بطلان و سقوط اين توجيهات را از درجه اعتبار و اعتنا روشن مى‏سازد.
اما اينكه گفتند آيه در سياق آياتى قرار دارد كه ولايت در آنها به معناى نصرت است جوابش را سابقا داديم و باز تكرار مى‏كنيم كه آيات اصلا چنين سياقى ندارند و به فرض اينكه آيات سابق داراى چنين سياقى باشند اين دليل نمى‏شود بر اينكه در اين آيات هم به همان معنا است.

و اما اشكالى كه در كلمه" الذين" كردند جواب آن را هم در جلد سوم همين كتاب در ذيل آيه مباهله مفصلا داده ايم و گفته ايم: فرق است بين اينكه لفظ جمع را اطلاق كنند و واحد را اراده كنند، در حقيقت لفظ جمع را در واحد استعمال كنند و بين اينكه قانونى كلى و عمومى بگذرانند و از آن بطور عموم خبر دهند در صورتى كه مشمول آن قانون جز يك نفر كسى‏ نباشد و جز بر يك نفر منطبق نشود.
و آن نحوه اطلاقى كه در عرف سابقه ندارد نحوه اولى است نه دومى، براى اينكه از قبيل دومى در عرف بسيار است، و اى كاش مى‏فهميديم مفسرين مزبور در اين آيه:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ" تا آنجا كه مى‏فرمايد" تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ" 18 چه مى‏گويند؟! با اينكه دليل معتبر و روايت صحيح داريم بر اينكه مرجع ضمير" اليهم" با اينكه ضمير جمع است يك نفر بيش نيست و آن حاطب بن ابى بلتعه است كه با قريش و دشمنان اسلام مكاتبه سرى داشت؟
و نيز خوب بود مى‏فهميديم در اين آيه:" يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ" 19 چه مى‏گويند؟ با اينكه روايت صحيح داريم كه قائل اين سخن يك نفر بيش نيست و او عبد اللَّه بن ابى بى سلول رئيس منافقين است؟!
و همچنين در اين آيه:" يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ" 20 و حال آنكه فاعل" يسئلون" با اينكه صيغه جمع است يك نفر است و نيز در اين آيه:" الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً" 21 و حال آنكه روايت صحيح وارد شده است كه اين آيه در باره يك نفر است و او على بن ابى طالب (ع) و يا بنا به روايت خود آقايان اهل سنت ابا بكر است!! و همچنين آيات زياد ديگرى كه در همه، نسبت‏هايى به صيغه جمع به شخص معين و واحدى داده شده است.
اين مفسرين هر چه در اين موارد جواب دارند از همه اين موارد، ما نيز همان جواب خود قرار مى‏دهيم.
عجيب‏تر از آن اين آيه است:" يَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصِيبَنا دائِرَةٌ- مى‏گويند مى‏ترسيم‏ از اينكه دچار گرفتارى شويم" براى اينكه گوينده اين حرف به اعتراف خود علماى عامه يك نفر و آن هم رئيس منافقين عبد اللَّه بن ابى بوده، و تعجب در اين است كه اين آيه در بين آياتى قرار دارد كه ما الان در باره آنها بحث مى‏كنيم، راستى چطور با اين فاصله كم حرف خود را از ياد مى‏برند و كم‏حافظگى به خرج مى‏دهند؟!

ممكن است كسى بگويد كه در اين آياتى كه بعنوان نقض نقل كرديد كه در آنها مطلب به صيغه جمع به يك فرد نسبت داده شده در حقيقت مطلب تنها به يك فرد منسوب نيست، بلكه كسانى بوده اند كه با عمل آن يك نفر موافق و راضى بوده اند، با اينكه مرتكب يك نفر بوده، خداوند روى سخن خود را در توبيخ متوجه به عموم مى‏كند تا آنان هم كه مرتكب نيستند ولى با مرتكب همصدايند متنبه شوند.
ما هم در جواب مى‏گوييم برگشت اين حرف به اينست كه اگر نكته اى ايجاب كرد مى‏توان جمع را در مفرد استعمال نمود، و اتفاقا در آيه مورد بحث ما هم همين طور است، يعنى در تعبير صيغه جمع نكته ايست و آن اينست كه نمى‏خواهد بفهماند اگر شارع انواع كرامتهاى دينى را كه يكى از آنها ولايت است به بعضى از مؤمنين (على (علیه السلام)) ارزانى مى‏ دارد، گزافى و بيهوده نيست، بلكه در اثر تقدم و تفوقى است كه او در اخلاص و عمل بر ديگران دارد.
علاوه بر اين، بيشتر، بلكه تمامى آنهايى كه اين روايات را نقل كرده اند همانا صحابه و يا تابعينى هستند كه از جهت زمان و عصر معاصر با صحابه اند و آنان هم عرب خالص بوده اند، بلكه مى‏توان گفت عربيت آن روز عرب، عربيت دست نخورده ‏ترى بوده و اگر اين نحو استعمال را لغت عرب جايز نمى‏دانسته و طبع عربى آن را نمى‏پذيرفته خوب بود عرب آن روز اشكال مى‏كرده و در مقام اعتراض بر مى‏آمد و حال آنكه از هزاران نفر صحابه و تابعين، احدى بر اينگونه استعمالات اعتراضى نكرده است چه اگر كرده بود به ما مى‏رسيد.

 

در صدر اسلام "زكات" در معناى لغوى به كار مى‏رفته، نه زكات واجب‏

اما اشكال سومى كه گفته اند صدقه دادن انگشتر، زكات نيست. جواب اين حرف هم اينست كه اگر مى‏بينيد امروز وقتى زكات گفته مى‏شود ذهن منصرف به زكات واجب شده و صدقه به ذهن نمى‏آيد، نه از اين جهت است كه بر حسب لغت عرب صدقه زكات نباشد بلكه از اين جهت است كه در مدت هزار و چند سال گذشته از عمر اسلام، متشرعه و مسلمين زكات را در واجب بكار برده اند، و گرنه در صدر اسلام زكات به همان معناى لغوى خود بوده.
و معناى لغوى زكات اعم است از معناى مصطلح آن، و صدقه را هم شامل مى‏شود. در حقيقت زكات در لغت مخصوصا اگر در مقابل نماز قرار گيرد، به معناى انفاق مال در راه خدا و مرادف آنست، كما اينكه همين مطلب از آياتى كه احوال انبياى سلف را حكايت مى‏كنند بخوبى استفاده مى‏شود، مانند اين آيه كه در باره حضرت ابراهيم و اسحاق و يعقوب مى‏فرمايد:" وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ" 22
و راجع به حضرت اسماعيل مى‏فرمايد:" وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا" 23 و راجع به عيسى(علیه السلام) در گهواره مى‏فرمايد:" وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا" 24 و ناگفته پيداست كه در شريعت ابراهيم و يعقوب و اسماعيل و عيسى (ع) زكات به آن معنايى كه در اسلام است نبوده.
و نيز مى‏فرمايد:" قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى" 25 و مى‏فرمايد:" الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى" 26 و مى‏فرمايد:" الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ" 27 و مى‏فرمايد:" وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ" 28
و آيات ديگرى كه در سوره هاى مكى و مخصوصا سوره هايى كه در اوايل بعثت نازل شده مانند سوره" حم سجده" و امثال آن. چه اين سوره ها وقتى نازل شدند كه اصولا زكات به معناى معروف و مصطلح هنوز واجب نشده بود، و لا بد مسلمين آن روز از كلمه زكاتى كه در اين آيات است چيزى مى‏فهميده اند، بلكه آيه زكات يعنى:" خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ" 29 كه دلالت دارد بر اينكه زكات مصطلح يكى از مصاديق صدقه است، و از اين جهت آن را زكات گفته اند كه صدقه است، چون صدقه پاك كننده است و زكات هم از تزكيه و به معناى پاك كردن است.
پس از همه مطالب گذشته روشن شد كه: اولا براى مطلق صدقه، زكات گفتن مانعى ندارد، و ثانيا موجبى براى حمل ركوع بر معناى مجازى نيست، و ثالثا مانعى از اطلاق جمع‏" الَّذِينَ آمَنُوا ..." و اراده مفرد نيست.

 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


اندکی تامل

به راحتی دروغ میگوییم درحالی که

امام علی (ع) فرمودند: "هیچ بنده ای مزه ی ایمان را نمی چشد٬ تا دروغ را(شوخی باشد یا جدّی) مطلقاً ترک کند."

اصول کافی٬ج٢/ص٣۴٠ ٬ حدیث ١١


زود عصبانی میشویم درحالی که

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: بدانید که بهترین انسان ها کسانی هستند که دیر به خشم آیند و زود راضی شوند.

(نهج الفصاحه، ح 469)


به شیرینی غیبت میکنیم درحالی که

پیامبر رحمت (ص) فرمودند: هر کس از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.

بحارالأنوار، ج 72 ، ص ۲۵۸

سخنان بیهوده میگوییم درحالی که

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "بیشترین گناه را در روز قیامت آن مردمی دارند که بیشتر سخنان بیهوده می گویند."

کنز العمال، ح 8293.



در زندگی خصوصی مردم تجسس و دخالت می کنیم، درحالی که

قرآن کریم می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‏ اید! از بسیاری گمان‏ها بپرهیزید، چرا که پاره ‏ای از گمان‏ها گناه است، و [در کار دیگران‏] تجسّس نکنید و کسی از شما غیبت دیگری نکند آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده ‏اش را بخورد؟ [بی شک همه شما] از آن کراهت دارید.

سوره مبارکه حجرات، آیه 12



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی


مطالب امام جعفر صادق (ع) در خصوص قران کریم
 
 

                             (((بسم الله الرحمن الرحیم)))                                                                                                                                      
    * امام صادق(ع) فرمود:خداوند قلبي را كه با قرآن آشنايي دارد عذاب نمي كند *
             (((با کرامت ترین مردم نزدخداوند علمایند سپس حافظان قرآن)))
قرآن كريم كتاب آسماني مسلمين و كلام رب العالمين است كه مشتمل بر تمامي حقايق و معارف الهي است. رسول اكرم (ص) كه اين وديعه الهي بر قلب حضرتش القا گرديده، از آن به عنوان ثقل اكبر تعبير فرموده و بر تمسك به آن در كنار ثقل كبير(اهل بيت عصمت)  تاكيد فرموده است.((حدیث ثقلین))

حديث شريف ثقلين و احاديث متعدد ديگري كه در رابطه باقرآن و بهره مندي از اين اقيانوس بي كران معارف از ناحيه مقام شامخ ختمي مرتبت و ائمه معصومين (ع) وارد شده بيان شده بيان گر منزلت رفيع قرآن و مقام و جايگاه عظيم اين كتاب الهي است. قرآن كريم معجزه جاودانه و ختميه خاتم الانبياء (ص) است و برهان قاطع و روشني است بر حقّانيت خاتميت تا قيامت.

از اين رو هرگونه انس با قرآن  چه قرائت يا تلاوت آن و چه مطالعه و تدبّر و تفكر در آن و چه حفظ و كتابت آن،  از ارزش فراواني برخوردار است. اهتمام رسول اكرم (ص) و ائمه (ع) به قرآن و كتابت و حفظ آن از همان صدر اسلام موجب شد كه بسياري از مسلمين به اين امر مهم همت گمارند و كتاب وحي و حفاظ قران در همه ادوار تاريخ اسلام ظهور كنند و در حقيقت يكي از عوامل مصونيت قرآن از تحريف همين حفظ و كتابت آن بوده است.

در عصر حاضر كه به بركت انقلاب اسلامي و انس شديد بزرگ رهبر جهان اسلام امام امت ـ قدس الله نفسه الزكيه ـ و اهتمام مقام معظم رهبري حضرت آية الله خامنه اي نسبت به مسايل مربوط به قرآن، كشور ايران پايگاه اين كتاب آسماني محسوب مي شود، لازم است كه جوانان برومند اين كشور انقلابي در صحنه هاي مختلف مربوط به قرآن اعم از قرائت، حفظ، درك مفاهيم و معاني، تفسير و به كارگيري تعاليم بلند آن پيشتاز باشند كه هستند ولي اين انتظار هست كه در كشور جمهوري اسلامي ايران لااقل همه مردم با روخواني قرآن آشنا شوند به گونه اي كه قرآن را به سهولت بخوانند.

اگر مي خواهيم از نگرانيها و اضطرابهاي روزمره نجات پيدا كنيم و خاطري آرام داشته باشيم بايد لااقل هر روز صبح دقايقي را صرف خواندن قرآن نماييم و در اينصورت خواهيم ديد آن روز چه آرامشي داريم و چه زيبا زندگي مي كنيم. خداوند نيز مي فرمايد:

و نُنّزلُ منَ القُرآنِ ما هوَ شِفاءٌ و رحمةٌ لِلْمؤمنينَ و لايَزيدُ الظّالمينَ إلّا خَساراً

و نازل كرديم از قرآن آنچه را كه او شفا و رحمت است براي مومنين و نمي افزايد ستمكاران را مگر زيان و خسارت.
پس قرآن براي مومنين شفا و رحمت است.

در هر حال جاي خرسندي است كه در مسابقات بين المللي حفظ و قرائت قرآن كريم، جوانان مسلمان ايراني گوي سبقت را ربوده و مقامهاي اول و دوم وسوم جهاني را از آن خود كرده اند و يكي از چهره هاي درخشان برادر عزيزمان كاظم گرامي است كه در مسابقات كشوري بارها مقام اول و در مسابقات جهاني مقام هایی را در رشته حفظ كل قرآن احراز نموده اندازجمله آقای گرامی که ازتجربیاتشان بهره میبریم. 

مانیزاميدواريم برادران و خواهران مسلمان و به ويژه نسل جوان دانش آموز، دانشجو و طلّاب علوم ديني بنابرفرمده رهبرعزیزمان به حفظ قرآن همت گماریدوباآن انس بگیرید.احاديث زیادی درموردانس باقرآن وحفظ آن وجودداردازجمله این احادیث حضرت محمد(ص):
                                                                                                                               *عدد و درجه های بهشت، عدد آیه های قرآن است، و كسی كه همدم قرآن است چون وارد بهشت شود به او گفته می شود: بالا برو و بخوان، كه برای هر آیه ای د رجه ای است، و بدین ترتیب بالاتر از درجه حافظ قرآن درجه ای نیست. بحارالانوار، ج 92، ص .22

*كسی كه قرآن را حفظ كند و حلالش را حلال و حرامش را حرام بداند، خداوند او را به بهشت می برد و شفاعت او را درباره 10 نفر از خاندانش كه آتش دوزخ به آن ها واجب گشته است می پذیرد. بحارالانوار، ج 92، ص .20

*گراميترين بندگان بعد از انبياء علما و سپس حافظان قرآن هستند. مانند انبياء از دنيا مي روند، همراه انبياء از قبرهايشان خارج ميشوند، به همراه انبياء از صراط ميگذرند و ثواب انبياء را مي برند. پس خوشا به حال پوينده راه علم و حافظ قرآن، به سبب كرامت وشرافتی که درنزد خدادارند.                        بحارالانوار /ج 89/ ص 18ـ 19.                   *هنگامي كه حافظ قرآن از دنيا مي رود خداي تبارك و تعالي به زمين وحي مي كند كه «گوشت بدن او را نخور.» زمين مي گويد: «پروردگارا، چگونه گوشت او را بخورم در حالي كه كلام تو (قرآن) در قلب اوست.                كنزالعمال/ج1/حديث 2488.                                              

 *كـسـى كـه قرآن را از حفظ بخواند و گمان كند خداى تعالى او را نمي آمرزد، در شمار كسانى است كه آيات الهى رابه تمسخر گرفته اند. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 294

                                      ((هدف حفظ قرآن))                        

*حفظ قرآن هدیه گران بهای الهی ، توفیقی است که شامل هر کس نمی شود؛ زیرا قرآن بسی با ارزش و نورانی است و فقط دلهای پاک و نورانی شایسته  آن هستند ؛ ولی دلهایی که بر اثر ارتکاب به گناه کاملاآلوده گردیده اند، هیچ صلاحیتی برای پذیرش انوار مقدس نورقرآن نخواهند داشت: وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاّ نَکِدًا اعراف/58.
خوشبختانه در سالهای اخیر با کوشش مؤسسات قرآنی ، تعداد حفاظ قرآن کریم به حد شایسته ای رسیده است و خیل عظیم جوانان و نوجوانان از خواندن قرآن کریم بهره ها می برند، ولی هنوز تا زمانی که این مهم به حد اعلای خود برسد ، فاصله ای بس طولانی وجود دارد ، اما همین مقدار هم قابل تحسین و ستایش است . در  این مقاله برآنیم تا در حد توان مشکلاتی را که فراروی مسئله خطیر حفظ قرآن کریم وجود دارد،اگرخداتوفیق دهدبیان و راه رفع آنها را ذکر کنیم :   وَ ما تَوْفیقی إِلاّ  بِاللّهِ هود/88 .
مشکلات حفظ قرآن کریم در یک تقسیم بندی کلی به 3 قسمت تقسیم می گردد:
1.مشکلات پیش از حفظ؛ *2. مشکلات هنگام حفظ؛* 3. مشکلات بعد از حفظ.*
ابتدا به بررسی مشکلات پیش از حفظ می پردازیم و ان شاءالله در آینده، به دو موضوع دیگر خواهیم پرداخت .
1.مشکلات پیش از حفظ قرآن کریم: هر فردی که تصمیم به انجام کاری می گیرد ، خواه ناخواه دچار نوعی مشکلات و چالش ها می گردد که برای رسیدن به هدف خود باید از آنها عبور نماید. حفظ قرآن کریم نیز از این قاعده مستثنا نیست و فرد برای رسیدن به حفظ مطلوب و در خور شأن ، باید چه پیش از حفظ و چه هنگام حفظ و چه بعد از حفظ ، با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کند. مشکلات پیش از حفظ قرآن عبارت اند از :
الف) نبود انگیزه: انسان برای انجام هر کاری در درجة اول نیازمند انگیزه ای است که او را به انجام آن کار تشویق کند. انگیزه عاملی است درونی که رفتار انسان را در جهت رسیدن به هدفی خاص هدایت می کند. برای هر رفتاری که از انسان سر می زند ، می توان انگیزه یا انگیزه هایی را جست و جو کرد. هر قدر انگیزه ها قوی تر باشند، رفتارهای فرد با شدت و جدیت بیشتری به نتیجه می رسند. (1)
حفظ قرآن کریم نیز به انگیزه ای قوی و واقعی  واراده ای پولادی نیاز دارد.انگیزه های غیر واقعی و واهی هیچ وقت انسان را در رسیدن به مقصود یاری نمی کند ؛ بلکه در بعضی موارد او را  کاملاً ناامید و سرخورده می کند . اهدافی که در حفظ قرآن می توانند مد نظر فرد باشند، به دو دسته تقسیم می شوند: اهداف معنوی و اهداف مادی.
یکی از انگیزه های معنوی حفظ قرآن کریم، درک جایگاه معنوی حفاظ است.در روایات زیادی مقام معنوی حفاظ قرآن در نزد خداوند تبیین شده است که ما از باب نمونه به چند روایت اشاره می کنیم:
*قال رسول الله صلی الله علیه وآله:« مَن قَرَأ الْقُرآنَ مِنْ حِفْظِهِ وَ ظَنَّ اَنْ لَنْ یَغْفِرَ اللهَ لَهُ فَهُوَ مِمَّنْ اِسْتَهْزَءَ بِآیَاتِ اللهِ؛(2) کسی که قرآن کریم را از حفظ بخواند و گمان کند که خداوند او را نمی بخشد از کسانی است که آیات خدا را به مسخره گرفته است .»
*قال رسول الله صلی الله علیه و آله»: اِنَّ اَهْلَ الْقُرآنِ فِی اَعْلیَ دَرَجَةٍ مِنَ الآدَمیینَ مَا خَلاَ النَّبیینَ وَ الْمُرْسَلِینَ فَلاَ تَسْتَضْعِفُوا اَهْلَ القُرآنِ حُقُوقَهُمْ فَاِنَّ لَهُم مِنَ اللهِ العَزِیزِالْجَّبَارِ لَمَکَاناً عَلِیاً ؛ (3)****((قرآن در بلند ترین درجه از درجات انسانهایند غیر از انبیا و مُرسلین . پس حقوق اهل قرآن را ضعیف نشمارید. به درستی که برای ایشان نزد خداوند مکانی بلند مرتبه وجود دارد.))
*قال رسول الله صلی الله علیه و آله:((اِنَّ اَکْرَمَ العِبَادِ اِلَی اللهِ بَعْدَ الاَنْبیاءِ العُلَماءُ ثُمَّ حَمَلةُ القُرآنِ یُخرِجونَ مِنَ الدُنْیَا کَمَا یُخرِجُ الاَنبیاءُ وَ یُحشَرونُ مِن قُبورِهِم مَعَ الاَنبِیاءِ وَ یَمُرُّونَ عَلَی الصِّراطِ مَعَ الانبیاءِ وَ یَأخُذُون ثَوابَ الاَنبیاءِ ... ؛)باکرامت ترین مردم نزد خداوند ، بعد از انبیا ، علمایند ، سپس حافظان قرآن . آنها از دنیا خارج می شوند ، همان گونه که انبیا خارج می شوند و از قبرهایشان با انبیا محشور می شوند و از روی صراط با انبیا عبور می کنند و ثواب انبیا را می گیرند».
حضرت آیت الله جوادی آملی در تبیین جایگاه حفاظ قرآن می فرمایند: همان گونه که خداوند می فرماید: اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (حجر/9) ، و وعده محافظت از قرآن را داده است ،ظرفی را که قرآن در آن جای گرفته است نیز حفظ می کند .
این بود خلاصه ای از انگیزه های معنوی که فرد می تواند برای حفظ قرآن لحاظ کند.
اما انگیزه های مادی نیز می توانند محرکی برای حفظ قرآن کریم باشند ؛ هرچند از لحاظ ارزش مانند انگیزه های معنوی نیستند . انگیزه های مادی به سبب روحیات و شخصیتهای افراد ,تنوع زیادی دارند؛ گروهی از آنان مقدس و مشروع ، و گروهی غیر مقدس و نا مشروع می باشند . شخصی که قدم به وادی حفظ قرآن نهاده است، باید از اهداف غیر مقدس دوری کند ؛ و گرنه علاوه بر اینکه حفظ قرآن کریم هیچ سودی به حال او ندارد ودر هدایت او کوچک ترین تأثیری نمی گذارد: وَ لا یَزیدُ الظّالِمینَ إِلاّ خَسارًا, إسراء/82 ،جزء افرادی خواهد بود که قرآن می خوانند، ولی قرآن ایشان را لعنت می کند؛ چنان که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:((رُبَّ تَالِ القرآن والقرآن یلعنه؛ (5) چه بسیار قاری قرآنی که قرآن او را لعنت می کند.))
اهداف مادی حفظ قرآن کریم مانند شکوفایی استعداد، شرکت در مسابقات قرآن ، استفاده از مزایای حفظ قرآن در اجتماع و ... می باشند که به جهت پرهیز از اطاله کلام از بررسی آنان صرف نظر می کنیم .
ب) نداشتن اعتماد به نفس :یکی از مشکلات اغلب افرادی که قصد حفظ قرآن کریم را دارند ، نداشتن اعتماد به نفس است . اگر شما قصد حفظ قرآن را دارید، از هم اکنون منفی بافی را در مورد خودتان کنار بگذارید و از گفتن جملاتی مانند:من نمی توانم قرآن حفظ کنم،استعداد من کم است،من برای این کار ساخته نشده ام دوری کنید و در عوض مثبت اندیش باشید و جملاتی مانندمن می خواهم پس می توانم،من شروع می کنم و حتماً موفق می شوم،من به خود اعتماد کامل دارم را به خود القا کنید . وقتی منفی اندیش باشید از بین پدیده های جهان روی نیروها و نکات منفی تمرکز کرده و انرژی منفی جهان را به سوی خود جلب می کنیدو ناآگاهانه نیروهای منفی و مخربی چون غرور و تکبر ،حسادت، حرص و طمع، انتقام و کینه توزی و نا امیدی را بر خود حاکم می سازید و دچار انواع امراض روحی و جسمی می گردید. پس سعی کنید از نعمتهایی که خداوند متعال به شما ارزانی داشته است، به بهترین وجه استفاده و در همة کارهایتان به او توکل کنید که هدایت خداوند را نصیب خود کند:((وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا...عنکبوت/69)) منابع:
1. اصول تربیت ، ص61
2. مستدرک الوسائل ، ج4 ، ص 269.
3. وسائل الشیعه،ج6 ،ص174.
4. مستدرک الوسائل، ج4 ،ص5.244 همان ،ج4 ، ص249.   http://nasr19.ir/wp-content/uploads/2011/11/23.jpg



:: موضوعات مرتبط: تصاویر و مطالب درباره نماز ، قران مجید ،زندگی نامه ، پندهای ائمه ، سبک زندگی اسلامی ، اعیاد ، شهادت و تندرستی سلامتی، ،
نويسنده : دوستی